- By - سید محمدرضا دادخواهی
- استارتاپ
- مارس 7, 2019
انواع MVPها
MVP ها به انواع اشکال و گونهها وجود دارند و بستگی به آن چیزی دارند که تلاش میکنید بیاموزید. هر شرکت باید برای نحوه صحبت در مورد آزمایش سریع، آموزش استفاده از این شیوهها به کارکنان، و پاسخگویی آنها در مقابل آنچه که آموختهاند، دستورالعملهای خاص خود را داشته باشد.
در اینتوئیت، این فرآیند بدینگونه تعریف میشود که «هدف آزمایش سریع، یادگیری سریع از مشتریان واقعی است که برمبنای رفتارهای واقعی صورت میگیرد و پیش از سرمایهگذاری بیشتر بر روی منابع ایده یا هدف خاص انجام میشود.» برای مشاهده تعدادی از انواع و مثالهای MVPها به پیوست ۲ مراجعه کنید. در این پیوست، با کسب اجازه از اینتوئیت، فهرست و دستورالعملهای داخلی MVPهای اینتوئیت را با شما در میان میگذارم.
یکی از تیمهای استارتآپ داخلی که در یکی از کارگاههای آموزشی من حضور داشتند، ماجرایی با یکی از MVPهایشان داشتند که «در جلوی چشمانشان مخفی شده بود». آنها در حال ساختن محصولی برای مصرف کننده بودند که طراحی و ارائه آن به بازار اصولا سه تا پنج سال طول میکشید. در هنگام برگزاری کارگاه آموزشی، به کاوش در شیوههای استفاده از فناوریهای جدید مانند چاپ سه بعدی پرداختیم، تا مدت این چرخه را کاهش دهیم. اما این تیم تنها به سمت ساخت مدت چرخه توجه داشتند. من تلاش میکردم تا توجه آنها را به نحوه یادگیری سریعتر معطوف کنم.
از آنجایی که این محصول، محصولی سختافزاری بود، تصور کردم که بخش مشکل کار، یافتن راهی برای ساخت نمونهاولیهای کارآمد برای نمایش به مشتریان است. اما، اعضای تیم گفتند که این کار را انجام دادهاند! آنها برای کسب مجوزهای ایمنی خود مجبور به ساخت یک نمونه اولیه کارآمد بودهاند و این نمونه در دفتر آنها قرار دارد.
بنابراین، فرض را بر این گذاشتم که مشکل آنها عدم دسترسی آسان به مشتریان است و احتمالا آنها باید یک خردهفروش محلی را بیابند و ترتیباتی اتخاذ کنند تا به مشتریان دسترسی پیدا کنند. ولی این فرض هم اشتباه بود. آنها گفتند که «ما فروشگاهی برای نمایش محصولات در تأسیسات خود داریم و مشتریان میتوانند به آنجا بروند و جدیدترین و بهترین محصولات ما را ببینند.» پس فکر کردم که احتمالا مشکل از سیاست سازمانی ناشی میشود و پرسیدم که آیا مدیر این فروشگاه را میشناسید؟ و آنها پاسخ دادند، «بله او همواره از ما میخواهد محصولات جدیدی برای نمایش دادن به وی عرضه کنیم.»
پس مشکل در کجا بود؟ آیا این فروشگاه از دفتر کار آنها دور بود؟ خیر، در همان ساختمان قرار داشت. آیا نمونه اولیه بسیار سنگین است و برای حمل آن به فروشگاه به ماشین بارکشی نیاز دارند؟
آنگونه که مشخص شد، هیچگونه مانع فیزیکی، سازمانی، سیاسی یا مقرراتی برای انجام آزمایش در همان روز وجود نداشت. تنها مانع موجود، نیروی عادت بود که در وجود آنها ریشه دوانده بود و موجب میشد این تیم راه حلی چنین ساده را نادیده بگیرند. در فصول آتی خواهید دید که این مسئله بسیار معمول است. مشکل در این نبود که مهندسان نمیدانستند چگونه باید MVP بسازند، مشکل از این امر ناشی میشد که آنها فکر نمیکردند انجام این کار ارزشمند است. زمانی که چشمانداز ذهنی بر اساس عادات مدیریت شکل گیرد، پیشرفت غیرمنتظره دشوار میشود. نوپای ناب برای آن طراحی شده است که این مانع روانشناختی را از میان بردارد.
نمودار امتیازدهی به MVP
برای چیزی که باید به عنوان MVP ساخته شود، هیچگونه دستورالعمل مشخصی وجود ندارد و تنها مسئله مهم این است که MVP مزبور یادگیری را بیشینه کند.
اما مهمتر از همه این است که همواره برای هر پروژه مفروض در مورد چندین MVP طوفان فکری انجام دهید. در اینتوئیت، یکی از ستونهای اصلی برنامه دیزاین فور دیلایت آنها (نسخه خاص آنها از نوعی برنامه نوپای ناب، مشابه فستورکز) این است که «پیش از محدود کردن فهرست، راه حلهای زیادی ایجاد کنید.»
طبیعت انسان اینگونه است که بسیار زود به یک راه حل تکیه میکند. نمیدانم که در طول سالیان بسیار با چند تیم همکاری کرده ام که بر این باور بودهاند که طرح اولیه آنها تنها MVP ممکن است.
کمک به تیمها برای مدنظر قرار دادن گزینههای کاملا متفاوت، بسیار مهم است. در کارگاههای آموزشی پایهایتر خود، از تیمها درخواست میکنم که یکی از فرضیات برنامه خود را انتخاب کنند و با استفاده از طوفان مغزی، سه MVP متفاوت به دست آورند. کار خود را با سادهترین MVP شروع میکنیم، یعنی: کاری که از پیش خواهان انجام آن هستند. آنگاه یکی از MVPهای جالب را بررسی میکنیم، یعنی آن MVP کهبسیار گرانتر است (نسخه نهایی و سودآور محصول). سرانجام، از تیمها میخواهم تلاش کنند و مورد سومی را پیدا کنند که به لحاظ پیچیدگی و هزینه، درست مانند MVP گران، تفاوت زیادی با طرح اولیه داشته باشد ولی در جهت سادگی باشد. یعنی چیزی آنقدر ساده و احمقانه که حتی از فکر کردن به آن شرمسار شوند.
آزمایش فرضیه با MVPها
مهمترین فرض پذیرش قلبی
مشتریان خواهان لیموناد دستسازند. |
بیان فرضیه
اگر لیموناد دستساز و باکیفیت برای تحویل در هنگام تقاضا موجود باشد، مشتریان مصرف لیموناد خود را افزایش خواهند داد. |
طوفان فکری در مورد مجموعهای از MVPهای بالقوه
از خود سؤال کنید:
- این محصول/فرآیند جدید برای چه کسی تولید میشود؟
- برای شروع یادگیری، سادهترین محصول/فرآیندی که میتوان ساخت، کدام است؟
MVP ۱ غرفه لیموناد در گوشه خیابان با میز و صندلی و علائم تبلیغاتی اساسی.MVP ۲ صفحه فرود که امکان سفارش برحسب نیاز و تحویل توسط انسانها را فراهم سازدMVP ۳ وبسایت و برنامه کاربردی که امکان سفارش برحسب نیاز و تحویل توسط هواپیمای بدون خلبان در محله SoMa (جنوب بازار) سانفرانسیسکو را فراهم سازد.MVP ۴ وبسایت و برنامه کاربردی که امکان سفارش برحسب نیاز و تحویل توسط ناوگانی از هواپیماهای بدون خلبان در هر کجا در ایالت کالیفرنیا را فراهم سازد. |
این نوع از طوفان فکری تنها برای کارگاههای آموزشی نیست. اسکات کوک از همبنیانگذاران اینتوئیت، زمانی یکی از شیوههایی را که در جلسات کارکنان به کار میگیرد، برای من شرح داد. این شیوه تنها به ۱۵ دقیقه زمان نیاز دارد. او از هر فرد درخواست میکند پروژهای را که روی آن کار میکند، درنظر بگیرد و ۵ دقیقه را صرف نوشتن فرضیات پذیرش قلبی کند. آنگاه از هر فرد میخواهد که تنها یکی از این LOFAها را انتخاب کند و پنج دقیقه را صرف طوفانمغزی کند و در مورد سنجههای متفاوتی که میتوان برای اندازهگیری صحت LOFA به کارگیرد، بیندیشد. سرانجام از هر فرد میخواهد تنها یک سنجه را انتخاب کند و در مورد انواع MVPهایی که میتوانند این دادهها را تولید کنند، طوفان مغزی انجام دهد. تنها پس از پانزده دقیقه وی دریافت که تیم وی میتواند پیشنهادهای بسیار متنوعتر و جالبتری ارائه کنند.
برای تیمهایی که برای شیوههای پیشرفتهتر آمادگی دارند، در زیر چارتی ارائه کردهام که در مورد برخی از موکلان خود به کار گرفتهام تا با درک آنکه کدامیک از MVPها ارزش دنبال کردن دارند، به آنها کمک کنم. این کار موجب میشود که نوعی کارت امتیازی برای ارزیابی MVPهای حاصل از طوفان فکری به دست آید.
اولا این چارت در درک این امر به ما کمک میکند که همه MVPها مستقیما به هر LOFA مربوط نیستند و این ایرادی ندارد. گاهی پاسخ درست این است که صرفا آن MVP را که مناسب به نظر میرسد انتخاب کنیم و کار خود را شروع کنیم. در موارد دیگر، کار بر روی چندین MVP متفاوت به شیوهای موازی به منظور انجام آزمایشهای جامعتر، منطقی به نظر میرسد.
اما آنچه که هنگام انجام این تمرین با تیمها پیدرپی مرا شگفتزده میکند، این است که استارتها غالبا چندین MVP متفاوت را مدنظر قرار میدهند که دقیقا فرضیات مشابهی را امتحان میکنند، و در عین حال هزینههای مالی کاملا متفاوتی دارند. در این موارد، در اغلب اوقات میتوانیم گرانترین MVPها را از فهرست توجه خود حذف کنیم، حتی اگر انجام این کار آسان نباشد.
منبع:ایران استارتاپ