- By - سید محمدرضا دادخواهی
- استارتاپ
- ژانویه 23, 2018
استارتاپها شناخت خوب و کاملی از مشتریهای خود ندارند. بنابراین پیدا کردن بهترین روش بازاریابی کار سخت و چالش برانگیزی برای آنها است.یکی از سختترین و مهمترین سوالهایی که مطمئنا برای هر کارآفرینی پیش میآید این است که چگونه باید تبلیغات استارتاپ را آغاز کند. استارتاپها هنوز مانند برندهای معروف شناخته شده نیستند و باید از استراتژیهای متفاوتی استفاده کنند. این واقعیت تبلیغات برند را کمی سخت میکند. استارتاپها بودجهی کمتری نسبت به شرکتها دارند و به همین دلیل تبلیغ کردن برایشان مهم و حیاتی است. آنها اگر در تبلیغات خود شکست بخورند ممکن است شانس دومی برای انجام این کار نداشته باشند. درواقع موفقیت در تبلیغات برای یک استارتاپ میتواند به معنی فراهم شدن فرصتهای جدید برای کسبوکار باشد. خبر خوب این است که یکسری استراتژیها به استارتاپها کمک میکنند که شانس خود را برای موفقیت در تبلیغات بالاببرند.
اولین نکته این است که استارتاپها باید از خودشان بپرسند تبلیغات چه نتیجهای روی کار آنها خواهد گذاشت. افزایش پیدا کردن میزان فروش محصولات، تصور اشتباهی است که همهی ما از هدف تبلیغات داریم. این طرز تفکر حتی در میان بسیاری از برندهای معروف نیز جا افتاده است. افزایش پیدا کردن فروش محصول تنها بخشی از هدف تبلیغات است. درواقع تبلیغات خوب و حرفهای میتواند جنبههای مهمتری را تحت پوشش قرار دهد. بهعنوان مثال تبلیغات میتواند برای افزایش میزان آگاهی، ارزیابی مثبت از برند یا تشویق مشتریها به استفاده از دموی محصولات به کار رود. هر کدام از این تأثیرات میتوانند منجر به افزایش میزان فروش شوند. اما هرکدام روی بخش ویژهای تمرکز میکنند که روی نحوهی تبلیغات اثر میگذارد.
بهعنوان مثال برخی از محصولات چنان روی وجه تمایز خود نسبت به سایر برندها کار کردهاند که نیازی به تبلیغات گسترده ندارند. در چنین شرایطی مشتری بعد از آگاهی ضمنی نسبت به محصول جدید به سرعت به سمت آن جذب میشود. درواقع مشتریها نیازی به تبلیغات برای فهم مزایای محصول نخواهند داشت. این برندها تنها کاری که باید انجام دهند این است که مشتری را از وجود چنین محصولی آگاه کنند و نحوهی خرید را توضیح دهند. گاهی اوقات شرایط برعکس است. یعنی مشتریها نمیدانند که این محصول چگونه به آنها کمک میکند یا برای انجام چه کاری باید استفاده شود. در این شرایط آگاهی رسانی کافی نیست. بلکه تولید کننده باید اطلاعات لازم و کافی را به مشتری بدهد، نحوهی استفاده از آن را توضیح دهد و مشتری را برای خرید محصول ترغیب کند. بنابراین هدف از تبلیغات یکی از مهمترین چیزهایی است که باید در نظر گرفته شود.
دومین نکته این است که استارتاپها بر خلاف برندهای معروف بینش کاملی نسبت به مشتریها ندارند. به عبارت سادهتر، استارتاپها دادهی کافی روی روانشناسی مشتریهای خود ندارند. این موضوع کار آنها را برای تبلیغات سخت میکند. زیرا نمیدانند که از چه روشی باید برای تبلیغات استفاده کنند. استارتاپ از ۲ روش برای حل این مشکل میتوانند استفاده کنند:
ما در عصر دیجیتال زندگی میکنیم اما نباید قدرت مکالمات و نظرسنجیهای حضوری را نادیده بگیریم. بسیاری از استارتاپها تنها با صحبت کردن با مخاطبان هدف به اطلاعات مورد نظر خود دسترسی پیدا میکنند. این روش هم برای برندهای بزرگ و هم برندهای نوپا به خوبی جواب میدهد. البته این به این معنا نیست که استارتاپها باید استفاده از امکانات دیجیتال را فراموش کنند. درواقع باید بهعنوان یک شانس دوم از آنها استفاده کنند. برندها با استفاده از تبلیغات دیجیتال میتوانند استراتژیهای متفاوت را امتحان کرده و به اطلاعات مفیدی از مشتریها دست پیدا کنند. بهعنوان مثال اگر استارتاپی چند ایده برای بازاریابی داشته باشد، میتواند از طریق تست آزمایشی بهترین ایده را برای تبلیغات انتخاب کند. درواقع این کار اطلاعات خوب و مفیدی از رفتار مشتریها فراهم میکند. درنهایت از همهی این اطلاعات میتوان برای پیدا کردن یک استراتژی مناسب برای تبلیغات استفاده کرد.
منبع : زومیت